Skip to main content

با کشف جدید کیهان شناسان احتمال این که بشه از هیچ ماده ساخت، صفر نیست!



تقریبا 20 سالی می شه که کیهان شناسان فهمیدن یه جای این دنیا می لنگه و جای این که سرعت انبساط کیهان به دلیل وجود جاذبه های بین اجرام درونش کاهش پیدا کنه داره افزایش پیدا می کنه. یه دو دوتای ساده اما بدون جواب!  هر چند از خودشون یه فرضیه دادن که دنیا خالی نیست و پر از انرژی (یا جرم هایی) که چون نور رو از خودشون عبور می دن ما نمی بینیمشون اما هنوز نمی تونستن تعریف درستی مبتنی بر فورمولهای ریاضی و نتایج فیزیکی براش پیدا کنند تا این که یکی فهیمد که اگه یکی از ترم های حذف شده فرمول انیشتین رو برگردونن فرضیه به خوبی از پس تعریف خیلی چیزها بر می آد. هنوز یه مشکل بزرگ و حل نشده وجود داشت و هیچ کس نمی تونسط تعریف درستی برای منبع این انرژی پبداکنه! من فکر میکنم آونقدر با کمبود فرضیه تو این حوزه روبرو هستیم که این یافته ها هر چند با کوله باری از سئوالات پاسخ داده نشده، شده پیش فرضیه های انرژی سیاه و بعدا ماده سیاه که تقریبا استخونبندی دنیای امروز رو به تصور می کشه. 





اما چند روز پیش بعد از مدتها دانشمندان موفق شدن به کمک آزمایش انجام شده توسط لابراتوار توسعه یافته LGIO موجهای گرانشی رو شکار کنند! اونها موفق شدن تا سرعت موج گرانشی رو با مقایسه زمان رسیدن موج گرانش با زمان رسیدن نور همون واقعه اندازه گیری کنند. هر چند یه جای کار هنوز می لنگه و اون این که نمی شه ثابت کرد که منبع هر دو یکیه! با پیشرفت بزرگ و شجاعانه ای تو این حوزه حساب می شه.

هر چند همه منتظرن تا ببینن که لابراتوار می تونه نتایج دیگه ای از تست های دیگه تهیه کنه اما بیکار هم نشستن و شروع کردن به بررسی این که اصلا این تئوری چه دردسرهایی و چه پاسخهایی برای فرضیه ها و سئوالات موجود داره. می گن سه تا شاخه اصلی از این تئوری منشعب شده و اگه هر کدومش بتونه راست آزمایی بشه پیامدهای جدی برای نظریه انرژی سیاه خواهد داشت که تقریبا 20 ساله همه محاسبات مبتی بر این نظریه داره انجام می شه و می شه تصور کرد ک چقدر می تونه تو دید و فهم ما از کیهانی که توش زندگی میکنیم تاثیر بگذاره.

جرا این موضوع اینقدر مهمه؟ به خاطر این که کافیه که بپذیریم این تئوری درسته و در اونصورت می گن که می شه به سادگی تصور کرد که انبساط دنیا می تونه نه به خاطر جاذبه بین اجرام بلکه به خاطر ایجاد جاذبه در اثر تغییر سرعت امواج گرانشی تو برخی نقاط فضا باشه و نتیجه گیری بعدی اینه که اصلا می تونه انرژی سیاه وجود نداشته باشه!!!! مثل این می مونه که فردا پاشیم و بهمون بگن که هر چی فیلیم و عکس که از این دنیا دیدیم ممکنه تقلبی باشه! و اصلا معلوم شه که اگه با این محاسبات می تونستیم بزنیم بیرون تو کهکشانها سر از اسفل اسلفلین در می آردیم. یا سرعت نور چی هنوز آخرین سرعته و آیا همه قوانین فیزیکی وابسته اش دقیق هستن؟ خیلی از جوابها می تونست فرق کنه. تنها خوبیش اینه که یه دنیا پوزیشن جدید برای دانشمندهای کیهان شناسی تو لابراتوارهای کیاهان شناسی باز می شه!

از حق نگذریم خوبیش اینه که می شه گفت که به هر دلیلی اگه انرژی سیاه وجود نداره و چیر دیگه ای داره این انرژی رو ایجاد می کنه، پس ما هم می تونیم پیداش کنیم و لازم نیست که فقط به جاهای دور از دسترس نیگاه کنیم و خیال پردازی کنیم. و اون می تونه سرنخ هایی برای یافتن پاسخ خیلی از نمی دونمهای بشریت باشه.

اما هنوز شانس پیروزی این فرضیه جلوی انرژی سیاه خیلی کمه! و هنور پاسخ خیلی از سئوالات اساسی این فرضیه داده نشده و یا حتی در مواردی امیدی هم به یافتن اونها به کمک فرضیه نیست و نیاز هست معجزات دیگه ای اتفاق بیفته. مخصوصا که این روزها همه دارن نتایج این نظریه رو با داده های موجود که بر اساس آزمایشهای قبلی بدست آمده رو راست ازمایی میکنن! درست مثل این که بخوای خواب یه آدم کوری که تا امروز خواب تصویری ندیده رو با خواب یه آم کر که تا امروز صدایی نشده مقایسه کنی!!! اصلا معلوم نیست دنیای هاشون چقدر واقعی باشه و یا خود راست ازمایشون چقدر اعتبار داشته باشه! مولوی می گفت هر کسی از ذن خود شد یار من!

با همه این حرفها و با فرض تصحیح بودن آزمایشهای انجام شده در راستای فهم این تئوری یعنی تئوری ترمیم شده گرانش، و اگه بشه ثابت کرد که برخلاف تئوری انرژی سیاه که سرعت امواج گرانش و سرعت نور با هم یکی هستن و اگه از یه منبع ساطع بشن باید باهم برسن، با هم نمی رسن و اختلاف دارن، خوب می شه ثابت کرد که انرژی سیاه وجود نداره و در نتیجه می شه از هیچی، گرانش و در نتیجه انرژی و یا حتی ماده تولید کرد!!!


 و این مهمه که احتمالش وجود داره و یعنی احتمالهای دیگه ای هم وجود داره که هنوز بهشون فکر نکردم!!!!


اقتباس:
https://arstechnica.com/science/2017/02/theoretical-battle-dark-energy-vs-modified-gravity/


Comments

Popular posts from this blog

اکانت 512 داتک رو می خوام پس بدم جاش 256 پارس آنلاین بگیرم

امروز نغمه یه خاطره از آریشگاهی که رفته بود تعریف کرد اینجوری گفت: آرایشگر اول: دیدی بچه گی های بن رو از اولشم پدر سوخته بود. حیوونکی تیر خورد آرایشگر دوم: اره دیدم من از اول هم ازش خوشم نمی اومد همه که مایکل نمی شن آدم عاشقش بشه آرایشگر اول: نه بابا مایکل خیلی جوجه است، من تونی رو دوست دارم البته نقش قبلیشو الان از قیافه باریشش خوشم نمی آد. آرایشگر دوم: تونی بد نیست اما جک باور خیلی مرد تره آرایشگر سوم: شما هم خودتونو کشتید با این سریالهای آبکی خارجی هیچکدومش جومونگ نمی شن آدم احساسو تو صورتش می بینه آرایشگر دوم: بابا بیخیال تو چقدر جوادی تونی رو با جومونگ مقایسه میکنی آرایشگر سوم: می دونم شما گشنه مرده ها سریال 24 و لاست و پریزن بریک هستین اما هنوزم می گم جومونگ با حال تره. شده خودتون یه قسمتشو از دست بدین. مثل اینه که، این من بودم که دیشب قرار دوست پسرمو برای دیدن سریال جومونگ کنسل کردم. بقول خارجی ها بلا بلا بلا ... می خواستم بگم ایرانی هرچی نداشته باشن به برکت این بی کپی رایتی تمام سریال هی معروف دنیا رو شیش تا شیش تا باهم دیدن. اونم چقدر به روز. من آخرین قسمت لاست رو چند روز پیش ...

سرگذشت گوتی گوتی، ققنوس استرالیایی

از روزی که خورشید تابیدن رو شروع کرد و اولین باری که ماه شب رو روشنایی بخشید، قصه تاریکی ها آهسته آهسته به فراموشی سپرده شد. گوتی گوتی هیچ وقت فراموش نمی کرد که دنیای تاریک چقدر دلخراش و افسرده بود. حتی او که سر منشاء تمام خوبی ها و خوشی ها بود از تنهایی غمگین بود. به جز تاریکی چیزی ندیده بود و حس نکرده بود. قرنها و شایدم هزاره ها با خودش صحبت می کرد اما هیچ وقت نتونسته بود به اون دور ترها که دنیای روشنی هاست سفر کنه. حتی نمی تونست حدس بزنه نور چیه و روشنی یعنی چی! رنگ چیه و چه فرقی بین دور و دور تر وجود داره. اما می دونست و می خواست که خونه اشو، جایی که بهش تعلق داره رو،  به جز توپهای گردی که برای حس بهترخودش با تصاویر رشته کوههای سربه فلک کشیده نقش زده بود رو با چیز دیگه ای آذین کنه. چیزی که با دیدنش وجودش سرشار از عشق و لذت بشه و دلش رو پرکنه. تصمیم گرفت چیزی بسازه که با داشته هاش فرق کنه. اول مقدس ترین فضای موجود تو این گیتی رو انتخاب کرد و بعد سر منشا تمام نورهای دنیا رو توش کاشت. دلش چیزی می خواست که از تاریکی هزاران برابر بهتر باشه. اما روشنایی بیش از حد ا...

مژگان خواهری که زود رفت اما یادش موندگار شد

صبح که از خواب پاشدم، قبل از این که لیوان رو بذارم تو این نسپرسو های تقلبی قهوه درست کن  و با التماس یه قهوه آبکی بگیرم، یه نگاهی به آسمون کردم. نارنجی بود. هرچند نارنجی رنگ مورد علاقه من بود اما این بار مثل این که واقعا دنیا داشت غم گریه می گرد. آتیش سوزیهای اطراف سیدنی اونقدر به شهر نزدیک شده بودن که دودش رنگ آسمون رو عوض کرده بود . داشتم به این فکر می ک ردم که امروز وقتشه استاتوسمو (status) تو فیس بوک عوض کنم. دقیقا یادم نمیاد کی، اما نوشته بودم من نارنجی هستم و هیچ وقت احساس نکردم که لازمه تغییرش بدم. شاید به خاطر این که هنوز نارنجی رو دوست داشتم و یا این که خودم سخت تغییر می کنم ! قهوه رو برداشتم و رفتم طبق عادت نشستم پشت میزم و کامپیوترمو روشن کردم، اما شروع کردم به چک کردن ایمیل هام تو موبایل! زود بود نغمه بهم زنگ بزنه، اما خودش بود. تو دلم گفتم شاید چیزی یادش رفته بگه. اما صداش نگران بود و گفت به افشین پسرخاله ات زنگ بزن مثل این که برای مژگان، پدرام و بچه ها اتفاقی افتاده . چند دقیقه بعد داشتم تو اینترنت عکس هواپیمای تیکه تیکه شده بوئینگ ۷۵...