Skip to main content

Posts

Showing posts from February, 2013

از شیراز تا هاوایی

امروز تقریبا یه بطر شراب شیراز و تنهایی خوردم! خیلی سعی کردم اسمش یادم بمونه و تا بعدا بخرم اما فقط یادمه مستر چی چیک بود! مطمئنم از نغمه هم بپرسم یادش نیست. بگذریم. اما  الان فرصت خوبیه که به یکی از اون سئوالهای همیشگی رو جواب بدم. اگه فردا من برنده لاتاری بشم چی می شه؟  شما چی می گین؟ احتمالا خیلی ها میگن تو همون چند ماه اول همه رو رو هپر هپوت می کنی و بعدا به جای خالیش نیگاه میکنی و حسرت می خوری!!!! اما تقریبا فقط نصفشو راست گفتن. من هیچ وقت حسرت نخوردم! شده هپر هپوت کنم اما حسرت نخوردم.  نمی خوام به این فکر کنم که چقدرشو واسه چیزایی که نداشتم خرج می کنم تا داشته باشم و یا حتی چقدرشو واسه نداشته های کسایی که دوستشون دارم خرج می کنم. اما مطمئنم خدا یه چیزایی می دونست که بهم شاخ نداد! اما اگه یه چند میلیونی داشتم حتما بالای یه تپه جنگلی که رو به دریا باشه یه ویلای مجهز یه ژنراتور برق و چاه آب و اینترنت و تلفن و از ین چیزا می خریدم و چند تا مانیتور 29 اینچ که و سطش یه تی وی 64 اینچ باشه با چند تا سرور که برام مثل یه پی سی کار کنن وسط اتاق پذایرایش می کاشتم....

بیخیال هر دوتامون معماریم.

دوباره .... چند روز پیش زیر دوش آب داشتم فکر می کردم. اگه جای خدا بودم چی می دیدم؟ شاید هیچی چون احتمالا دیدن برام معنی نداشت.  اما  اگه آخر عالم بودم و آخر باهوش بودم و آخر قادر بودم و آخر مهربان و بخشنده و ... احتمالا چون عقلم می رسید هیچ کاری نمی کردم. شاید تصمیم می گرفتم که نباشم!  اما خدای این دنیا تصمیم دیگه ای گرفته بود. چون شکسپیر یه جورایی گفته بود بودن یا نبودن! تو این فکرهای بودم که خدا بهم گفت فکر میکنی خیلی آسونه! من فقط یه ثانیه تخت سلطنتو بهت می دم. اگه تونستی خدایی کنی و آخرش از خدایی کردنت راضی باشی من کلا دم و تشکیلات آسمونی خودمو جمع میکنم و می رم و تو بشین جای من. احساس کردم خیلی دلش می خواست من تو اون یه ثانیه موفق از آب درمی اودم و اون می تونست بره همون جایی که اولش باید می رفت.  جایی که خدا باشه و نه این که مجبور باشه خدایی کنه! خلاصه من یک ثانیه خداشدم! و اگه الان یه جاهایی از این دنیا به اون پاکی که باید باشه نیست به خاطر کارهایی که من تو این یه ثانیه کردم و چیزهایی که من و این یه ثانیه ساختم. ...