Skip to main content

Posts

Showing posts from January, 2006

يه جواب به يه نامه از يه دوست

من يه دوست دارم بهش مي گن چيكف برره اي ها بهش مي گن كيوون و مامانش صداش ميكنه كيوان جان! اين رفيق از اون خوره هاي امريكا بود كه از همون بچه گيهاش مي خواست بره امريكا...فكركنم سال سوم دبستان با من همكلاس بود و بعد سال اول راهنمايي تو تكيه محل ديدمش. هم اونروز دعوا مون شدو دوتا مون ٢ تا سيلي محكم از صاحب تكيه خورديم. بعدا يه اتوبوس بود كه تا ايستگاه مدرسه دخترونه نرجس ما رو مي برد و هي همديگرو ديديم و سلام و از اين حرفها تا دوباره صحبت بينمون باز شد...جالبترين خاطره اونموقع كتاب پليسي بود كه كيوان از قاضي سعيد زير يه چتر تو ايستگاه اتوبوس مي خوند. بعد ها خيلي هم ديگرو ديديم و اونقدر ديديم كه هم كلاس شديم، همسفر شديم، هم خونه شديم، هم دانشگاه شديم و آخرش همكار از آب در اومديم... يك سال گذشت و زمونه عوض شده بود. من زن گرفتم و اون هنوز زندگي مي كرد تا يه روز بعد يك سال اينترنت بازي گفت من دارم مي رم تركيه...و بعد خبرش اومد اين دوست همكار يه زن آمريكايي گرفته و داره مي ره امريكا... اينها رو گفتم كه كيوانو بشناسين ... يه رفيق ديگه داشتم به اسم افشين كه بهش اسمال باري مي گفتن...اونقدر بار...

دبستان چه رنگي بودم

مهد كودك: سفيد فكر كنم اولين دزدي زندگيمو تو زمونهايي كردم كه مهدكودك مي رفتم.يه شب مغازه دار سر كوژه مون اومده بود خونه و به مادرم گفت كه من رفتم سر كوچه و از اون موزهاي هميشگي كه برام مي خريد ورداشتم و مستقيم اومدم خونه..خاله م تعريف ميكنه كه اونموقع تنها ٣ يا ٤ سال داشتم. آمادگي: زرد يكم كه بزرگتر شدم امادگي مي رفتم پيك اندرز. اونجا خوب يادمه چون ٢ تا ٣ تا خاطره خاص خودشو داره...از تنها كلاسهاي مختلطي بود كه رفتم .سركلاسهامون دختر و پسر باهم مي شستن و همون سالهاي انقلاب بود. اولين تقلب زندگيمو اونجا كردم و تو امتحان تست زبان انگليسي كه بلدي رو نشون مي داد از بغل دستيم همه تست ها رو زدم. يادمه مربيه فهميد و لي چي شد ديگه يادم نيست . يادمه دردسر ساز بودم..همسايمون يه سرهنگ تسويه شده بود كه دو تا دختر داشت هر كدموشون ٤ ٥ سالي از من بزرگتر بودن. يادمه ساختمون تو شوفاژخونه يه مشعل گازوييلي داشت و يكي از پسرهاي ... بهم ياد داده بود چه طوري ميه در اين مشعلو باز كرد.منم دخترهاي رو بردم اونجا و كلي فيلم ترسناك بازي كردم و در مشعلو باز كردم. جيغ كشيدن يا نه كه احتمالا كشيدن مهم نيست ولي اون ش...