داشتم کار می کرم که رفتم آشپزخونه شرکت یه چایی ریختم که توجه هم به یه سری شیشه پر از چایی های کیسه ای مختلف جلب شد! اینجا هرکی یه چیزی می خوره، یکی فهوه تلخ دوست داره یکی لیوانو اونقدر پر از شیر می کنه که طعم قهوه گم می یشه. یکی چای سبز می خوره یکی چای نعنا و دارجلینگ و از این چیزها! اما من هنوز همون چایی سیاه همیشگی خودمو ریختم. حتی یه بار هم نشده که وقتی چای سیاه حتی مزخرف ترینشم دم دست باشه برم چایی های جور واجور رو تست کنم. راستش این من تنها نیستم، بلکه همه ایرانیها یی که می شناسم همینطورن. شاید یکی دوتا قهوه در روز بیشتر از ایران بنوشن اما هنوزم بری مهمونی چایی برات می آرن، همون چایی همیشگی که همه ایرانیها صد سال پیش با هم تصمیم گرفتن به لیست غذاشون اضافه کنن. می دونم ایرانم خیلی از این چایی های لوکس رنگاورنگ زیاد شده و بعضی هاشون هم خوشمزن، مثل دونه های قرمز حتما تست کنین واقعا به اندازه یه چای آلبالو می چسپه مخصوصا اگه تو کشوری باشی که آلبالو نداشته باشه! برگردیم سر داستان، آره این واسم جالب بود که همه ما ها خیلی شبیه همیم! غذاهامون یه جوره، کسی رو نمی شناسم قرمه سبزی...
سلام اينجا اتاق شخصي منه و فقط براي دل خودم خواهم نوشت مخصوصا چيزهايي رو كه دوست دارم كسي نشنفه و نخونه ...