Skip to main content

Posts

Showing posts from 2018

ماهممون یه جوریم

داشتم کار می کرم که رفتم آش‍پزخونه شرکت یه چایی ریختم که توجه هم به یه سری شیشه پر از چایی های کیسه ای مختلف جلب شد! اینجا هرکی یه چیزی می خوره، یکی فهوه تلخ دوست داره یکی لیوانو اونقدر پر از شیر می کنه که طعم قهوه گم می یشه. یکی چای سبز می خوره یکی چای نعنا و دارجلینگ و از این چیزها! اما من هنوز همون چایی سیاه همیشگی خودمو ریختم. حتی یه بار هم نشده که وقتی چای سیاه حتی مزخرف ترینشم دم دست باشه برم چایی های جور واجور رو تست کنم. راستش این من تنها نیستم، بلکه همه ایرانیها یی که می شناسم همینطورن. شاید یکی دوتا قهوه در روز بیشتر از ایران بنوشن اما هنوزم بری مهمونی چایی برات می آرن، همون چایی همیشگی که همه ایرانیها صد سال پیش با هم تصمیم گرفتن به لیست غذاشون اضافه کنن. می دونم ایرانم خیلی از این چایی های لوکس رنگاورنگ زیاد شده و بعضی هاشون هم خوشمزن، مثل دونه های قرمز حتما تست کنین واقعا به اندازه یه چای آلبالو می چسپه مخصوصا اگه تو کشوری باشی که آلبالو نداشته باشه! برگردیم سر داستان، آره این واسم جالب بود که همه ما ها خیلی شبیه همیم! غذاهامون یه جوره، کسی رو نمی شناسم قرمه سبزی...

یه گزارش کوتاه

تقریبا یه سالی ننوشته ام... یه جور بهونه است اما با وجود حنا که برای من و مامانش و مامانبزرگش یه کار فول تایمه و کارای سخت این روزها نه وقتی گذاشته تا بنویسم و نه دیگه فکری به دهنم می رسه به جز چارتهای انگولار که نمی شه داستانش کرد. اومدم فقط یه گزارش بنویسم و برم!  خلاصه همه چی داره به خوشی می ره جلو حنا از دوران خیلی سختش رد شده و خوردنی شده، خیلی باهاش حال می نم. هرچند دوریشون فکره برام اما خداروشکر مامان و بابا هم خوبن و مامان نفمه هم بغل دست خودمونه نگرانی نداره. کارمو دوست دارم هر چند سخت تر از همه کارهایی که تاحالا داشتم. نغمه ریس شده و کارشو دوست داره و تقریبا تو کارش غرق شده! خداروشکر سلامیتم و دردی نداریم و مشروب خیل یکم می خوریم و حتی دیگه سیگارهم نمی کشیم! ندا و نیما پی آر شونو گرفتن و دنبال زندگی خودشونن! ایران هم هنوز تونسته به سلامت از دست جنگ افروزی های اسراییل، عربستان و آمریکا در بره و ایشالله که این فازها هم بزودی به خیر تموم می شه. خلاصه خوبه، من راضیم ایشالله شما هم شاد و راضی باشین.