Skip to main content

Posts

Showing posts from November, 2005

يكي بود و كي نبود

يكي بود و يكي نبود تو ي اين دنياي غريب يه مورچه خوشگل و ماماني پيش بابا بزرگش نشسته بود و سرتا پاگوش بود تا واسش قصه شاه پريونو بگه كه چه طوري سه تا پري كنار هم نشسته بودن هي و هي گريه مي كردن مثل ابرهاي بهار و بهارشون روز به روز مي گذشت و زمستون سخت جاش و مي گرفت و چه سخت سوزان بود و اين سوز سرد دستها رو توي جيبها منجمد كرده بود تنها اميد به همون آرش كمانگيري بود كه روزي مياد و باكمونش تيري به سوي اونور آبها پرت ميكنه و اسب سفيد شاهزاده رو به آسمونو دلتنگيهامون ميكشه تا شايد روزي اين سرو بلند عشق چهار بار بنوازه و درد رو از استخون تك تكمون به ديار بالاي نور ببره همون دياري كه پشت اون درياچه ساكت و سرد خوابيده...

بعد هفتم

بعد اول : طول به یه کرم فکر کنید که تو لونه خاکیش جلو می ره و هر چه که می بینه یه سوراخه و دنیا رو از تواین سوراخ می تونه ببینه…فکر میکنید از دنیا چی نصیبش میشه فقط یه نقطه و اگه تخیل کنه میتونه دوتا سوراخو ببینه که بهم وصل میشن ویا یه چیزهایی هایی شبیه اون. اگه بیشتر بهش دقت کنی میبینه از همون نقطه ها تشکیل شده......................... جنگی بینشون نیست فقط راه می تونن عوض کنن هیچی به هیچی نه یه نقظه میتونه حذف بشه و نه یه نقطه نقطه دیگرو بخوره .آخه نقطه ها واقعا وجود ندارن بعد دوم : عرض تو یه آزمایشگاه وقتی به یه قطره آب که رو لام کشیده شده نگاه کنی انواع اقسام موجودات ریز ذره بینی رو می بینی که کنارهم لول می خورن ... هیچ فکر کردین اونها دنیا رو چه جوری میبینن ... راست راست و چپ چپ ... همین نه بیشتر اصلا می بینن ؟من که فکر نمی کنم ...یه جور سنگن که حرکت میکنن به نظر من زیاد فرقی با آدم آهنی ها ندارن و اگه ازش بپرسید دنیا چه شکلیه براتون خطهایی که جلوی روش سبز میشن رو میتونه ترسیم کنه … باکتریها از دید خودشون یه جور خطن. اخه یه باکتری از بالا نمی تونه به باکتری دیگه نیگاه کنه فقط لبه ه...