Skip to main content

Posts

Showing posts from March, 2015

زندگی با صدای دلنشین مادری آغاز می شد که مثل همیشه حاضر بود ...

یکی بود و یکی نبود، توی این دنیای بزرگ که همه به دنبال کارهای خودشون بودن، دخترکی کوچک  تصمیم گرفته گرفت تا جای گرم و نرمشو ول کنه و پا به دنیای وحشت هاو دردها وخطر ها بگذاره. سعی کرد با کمک گرفتن از تک تک انگشتهای دست و پاهاش وجودشو اعلام کنه. دیگه دیوارهای دوربرش جذابیتی نداشتن. نه دیدن اشباح رنگارنگی که هر لحظه تصور یکی از دوست داشتنی ترین روزها رو براش تداعی می کرد و نه صدای توپ توپ همیشگی دیواری که همراه با پس لرزه هاش براش لالایی می خوند، زیبایی همیشگی رو داشت. دیگه گرمای دلچسب سی و هفت درجه ای تشک گرمش و تاب خوردن گهواره نرمش هم نمی تونست براش آرامش بیاره. نمی دونست، اما دلش چیز دیگه ای می خواست! هم همه های درهم و برهم دوربرش نشونه های از تکاپو و لحظه های هیجان انگیزی می داد که هرچند تصور کردنشم هم سخت بود اما خواستنی بود!  نیاز به هیجان بیشترو، تو رنگهای روشن تر و صدا های واضح تر می دید و می شنید و یه چیزی از درونش میگفت که پشت این دیوارها حتما چیزهای بیشتری برای بودن و جود داره. تخیل عبور از این دیوارها هیجان زده اش می کرد و اون روزی که برای اولین بار سعی کرد ...

بهشت پنجم

سیمین بهبهانی : وصیت کرده ام بعد از مرگم؛ همراه من دوتا فنجان چای هم دفن کنند!! شاید صحبت های من با خدا به درازا کشید... بهرحال دلخوریها کم نیست ازبندگانش ... همانهایی که بی اجازه واردشدند خودخواهانه قضاوت کردند بی مقدمه شکستند وبی خداحافظی رفتند! بهشت جای دیگری نيست... بهشت اول : آغوش مادریست که با تمام وجود ، بغلت کرد و شیرت داد بهشت دوم : دستان پدریست که برای راه رفتنت ، با تو کودکی کرد  بهشت سوم : خواهر یا برادریست که برای ندیدن اشکهایت ، تمام اسباب بازیهایش را به تو داد بهشت چهارم : معلمی بود که برای دانستنت با تمام بزرگیش هم سنت شد تا یاد بگیری بهشت پنجم : آغوشی بود که هرگز در آغوشش نگرفتی بهشت ششم : دوستیست که روز ازدواجت در آغوشت کشید و چنان در آغوشش فشرد که انگار آخرین روز زندگیش را تجربه میکند آری بهشت همین حوالیست ... مادرت را بنگر... پدرت را ببین ..  خواهر یا برادرت را حس کن ..  دوستت را به یاد بیاور... عشقت را از خاطرت بگذران... "نگرانم برایت" یک وقت دیر نشود برای بهشت رفتنت...  بهشت را با همه قلبت حس کن ، همین نزدیکیست..  شاید همین الان از کنارت گذ...